دلا بیا به سرای علی دری بزنیم
به خانه ای که درش سوخته است سری بزنیم
خبر رسیده این روزها علی تنهاست
بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
....
سلام بی بی فاطمه ص...
خبر از شهادت شما میاورند کوچه به کوچه در این دنیای عوامی که دنیا برای انها به تنگی
نشسته ....
مردمانی که جز به ....
نمیدانم از کجا بگویم که به این عوام ختم نشود...
مردمی که در سیصد و سیزده.....
اه که فارغ نشوم از نهاد هر نا من شده تا چه رسد که به عوامی بچسبانم هر انچه که میباید
نه دل به راه افتاد و نه سر به هیچی گذاشت تا به فراغت نشینم....
کجا توانم به مرکزیت شهادت شما چشم بدوزم...
مرا فارغ دان از به این خبرها....که هنوز در خود بمانده ام....
تا مانند سابق بر این سزای من بدنام چه خواهد بودن....
گویند خبر شهادتت...اه که در عزای همان نا من فارغ ننشینم...
بی بی فاطمه...به همان اویی که ندانم چه واژه ای بباید به واسطه ای ماند برای من و خودش
قسم که بیشتر از انکه به شهادت ها یا ولادت ها بخواهم به انتظار یا به عزاداری بنشینم
به روسیاهی و شرمگینی خودم بماندم ز دست های خالی که هر لحظه به یوسفت می بایدم
به کار بست....
بی بی فاطمه.....من خود زیر بارم از شومی گناهانی که سر به فلک کشیدند ور نه او داند
که چه می بود نیت هر قبل و بعدمن...
بی بی فاطمه....او داند چه کلماتی را بر خود هموار میکنم تا نشاید جاری ساختن شان
هر عجب و ریا را بر رخ کشانم....
گداختن من همان بس که یوسفت در مشهد به غم میگفت اینجا غریبم...
یاد فرزندت قمر بنی هاشم می کنم که برای نور چشمت حسین علمدار بود...
و میسوزم از این که یوسفت نه تنها علمداری ندارد بلکه چاه هم ندارد تا مانند مولا علی که چاه
او دل کمیل بود به درد دل نشیند...
مرا معذور دار که عزای خودم دل فارغ ندارم...که اگرفارغ دارم بر غریبی یوسفت ارام نگیرم...
گر چه شهره دلم به جاهلیت ولی بس مرا شیخان گمراه و پیران جاهل به کمر شکنی وا
داشتند یا حتی همان شیرانی که در این راه روبه اند...
اری دل راه نمیاید در این همه او بودن...
ذکرش بخیر باد..هو
نظرات شما عزیزان:
و خدا برکتت بده بحق نور الله فاطمه زهرا
یا علی مدد